41
تو کلاس بودیم
استاد درس و تمووم نمیکرد
یه دخدر خانم خسته شد
جزوشو گذاشت تو کیفش
داشت زیپ کیفشو میبست
که یه دفعه استاد
گفت
خانم زیپو نبند من کارم هنوز تموم نشده....
کلاس به اذن الهی به پرواز دراومد از خنده
تو کلاس بودیم
استاد درس و تمووم نمیکرد
یه دخدر خانم خسته شد
جزوشو گذاشت تو کیفش
داشت زیپ کیفشو میبست
که یه دفعه استاد
گفت
خانم زیپو نبند من کارم هنوز تموم نشده....
کلاس به اذن الهی به پرواز دراومد از خنده