شعر بسیار زیبا و عاشقانه بیراهه
بیــــراهه هم... برای خوش راهیســـت !! وقتی... قــــرار باشـد !
مـــرا به تـــــو برسانــد ...!
بیــــراهه هم... برای خوش راهیســـت !! وقتی... قــــرار باشـد !
مـــرا به تـــــو برسانــد ...!
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟/ دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
برای مشاهده شعر طنز بسیار جالب مناظره استاد و دانشجو با اندکی دخل و تصرف از غزل شماره 231 جناب حافظ شیرازی به ادامه مطلب مراجعه نمایید...
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن، لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست، بعد از من و جان کندن من نوبت توست...
تـا کـی غــم آن خـورم کـه دارم يا نـه
وين عمـر بـه خوشـدلی گـذارم يا نـه
مغز ما اکسید گشت و سوختیم بس که شیمی تجزیه اموختیم
هی اسید و باز دعوا می کنند خاک عالم بر سر ما می کنند
چون که شیمی با فیزیک همراه شد چاله گود انرژی چاه شد
این شرودینگر مرا دیوانه کرد تابع موجی مرا بیچاره کرد
درس دیگر درس شیمی معدنی است پر ز اسرار عجیب و دیدنی است
هر اتم باشد مثال یک پیاز می زند هی چرخ با آهنگ جاز
کمپلکس این فلز با آن لیگند فهم آن مشکلتراز فتح سهند
شیمی آلی یکی درس حجیم خواندنش هم مشکلی باشد عظیم
واکنشهایش همی پر رمز و سر از دیلز- آلدر گرفته تا فیشر
بس که دیدم طیفهایی پر ز پیک می کند مغزم چو ساعت تیک و تیک
جوهر طبعم بشد اینجا تمام پس خداحافظ بود ختم کلام
تکیه بر دیوار کردم ، خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشیند ، آنکه یار از من گرفت
رنگ زردم را ببین ، برگ ِ خزان را یاد کن
با بزرگان کم نشین ، اُفتادگان را یاد کن
مرغ ِ صیاد تو اَم ، افتاده ام در دام ِ عشق
یا بکش یا دانه ده ، یا از قفس آزاد کن
ابر اگر از قبله خیزد ، سخت باران می شود
شاه اگر عادل نباشد ، مُلک ویران می شود
یک نصیحت با تو دارم ، تو به کس ظاهر مکن
خانه یِ نزدیک دریا زود ویران میشود
یار ِ من آهنگر است و دم ز خوبان می زند
دم به دم آتش به جان مستمندان می زند
طاقت هجران ندارد ، قلب پاکش نازکست
گه به آب و گه به آتش ، گه به سندان میزند
از زندگي از اين همه تكرار خسته ام
از هاي و هوي كوچه و بازارخسته ام
دلگيرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر كه و هر كارخسته ام
دل خسته سوي خانه تن خسته مي كشم
آخ ... كزين حصار دل آزار خسته ام
بيزارم از خموشي تقويم روي ميز
وز دنگ دنگ ساعت ديوار خسته ام
از او كه گفت يار تو هستم ولي نبود
از خود كه بي شكيبم و بي يار خسته ام
تنها و دل گرفته و بيزار و بي امیـــــــد
از حال من مپرس که بسیار خستــــه امa
شعر طنز مخصوص عید نوروز !!!
عجب رسمیه ، رسم زمونه
خونه مون عیدا ، پر از مهمونه
می رن مهمونا ، از اونا فقط
آشغال میوه ، به جا میمونه !
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟
کجا رفت اون موز ؟ خدا می دونه !
جعبه خالی شیرینی هنوز
گوشهی طاقچه ، پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش کجاست ؟ خدا می دونه
می رن مهمونا ، از اونا فقط
جعبهی خالی ، به جا می مونه !
از بس خونه رو ، به هم می ریزن
آدم مثل خر ، تو گل می مونه
یکی نیست بگه ، خدا وکیلی
جای پوست پسته ، توی قندونه ؟!
قند نصفهی ، عمو جون هنوز
خیس و لهیده ، ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند ، نصف دندونه !
می رن مهمونا ، از اونا فقط
نصفهی دندون ، به جا میمونه !
پستهی خندون ، بادوم شیرین
فندق در باز ، مال مهمونه
پرسید زیر لب ، یکی با حسرت :
که از این آجیل ، به غیر از تخمه ، واسه ما بعدها چی چی میمونه ؟
اگــر مـــیــداد لـیـلـی کـام مـجـنـون
کجا افـسـانـه مـیشد نــام مـجـنـون !؟