517
یکی از فانتزیام اینه که وقتی پیر شدم یه عصا بگیرم دستم و برم توی پارک بشینم به پیر مرد کنارم نشسته بگم یه پسرم آمریکا دکتره یه دختر دارم که توی کانادا زندگی می کنه !
بعدشم رو کنم سمت افق و توی برگای سنگفرش پارک
محو بشم . . . !