آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن ...
آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن ...
دلم گرفته آسمون نمی تونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم نمی تونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه ی من اومده
آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده
دلم گرفته آسمون ازخودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی یه عمره که در به درم
حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم
من واسه آتیش زدنت یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون یه کم منو حوصله کن
منو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی میگیره عقربه های ساعتم
برگه ی تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم
آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن
نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن